حکایت

شعر و عرفان

حکایت

خداداد
شعر و عرفان

حکایت

 


چون عبدا... ازبک سیستان را گرفت، گذارش به قبر رستم افتاد؛ با غرور این بیت را خواند:

سراز خاک بردار و ایران ببین
به کـــام دلیـــران تــوران زمین

و گفت نمیدانم اگر رستم زنده بود چه می گفت؟!!!
یکی از وزاریش که ایرانی بود گفت؛ اگر خشمگین نمیشوید من جوابتان را بدهم؟! گفت نمی شوم بگو:
گفت اگر رستم قادر به گفتن بود میگفت:

چو بیشه تهی ماند از نرّه شیر
شــغــالان در آن بیشه گردند دلــیر


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391 | 16:37 | نویسنده : خداداد |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.